عدم آشنایی ایشان از الهیات مسیحی.
زمانی که بهروز خانجانی از مفهوم واژگان در عرصه الهیات باخبر نباشند و معانی نادرستی را به واژگان در خصوص تثلیث الصاق نمود، حاصل کار و نتیجه تفکر او سه خدا باوری بود، باوری که کلیسا همیشه با آن به مبارزه پرداخته است. چنین سوتفاهمی هم در بین مسلمانانن در خصوص ایمان مسیحیان نیز وجود دارد.
مسیحیان آموزه تثلیث را به این خاطر ارائه دادند، چون با خدا زنده در سه بعد و شخص متمایز روبرو شدند و تجربه های منحصر بفردی داشتند.
در کنار این تجربه تازه، بنیاد ایمان آنها که بر وحدانیت خدا بود نیز برقرار بود، حال وظیفه مسیحیان که خدا را در پدر، و عیسی مسیح (پسر خدا) و روح القدس در روز پنطیکاست ملاقات کرده اند این است تا با وحدانیت خدا از پیش به آن معتقد بودند به مصالحه در آورند.
پرسش: آگر کسی این ملاقاتهای زنده و متمایز را نداشته باشد، آیا هرگز به فکر رفع چنین چالشی در جهت تعریف الهیات و تجربه روحانی خود خواهد بود؟
Cults Inourmidst : برادر حقيقتا كه اين فرقه علاوه بر انحرافات اساسي در اركان باورهاي كتاب مقدسي به شدت آسيبهاي جبران ناپذيري نيز بر بسياري از عزيزان وارد نموده اند كه به زودي در تاريخچه برانهاميستهاي ايراني با تمام جزئيات مفصلا توضيح خواهم داد
Mani Mohammadi : ﺁﻳﺎ ﻣﻲ ﺗﻮاﻥ اﻳﺸﺎﻥ ﺭا ﻣﺴﻴﺤﻲ ﻧﺎﻣﻴﺪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺗﺜﻠﻴﺚ ﺭا ﺑﺎﻭر ﻧﺪاﺭﻧﺪ? ﺁﻳﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﻋﺪﻡ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ اﺯ ﺩﺭﻙ ﺁﻣﻮﺯﻩ ﻫﺎﻱ اﻟﻬﻴﺎﺕ ﻣﺴﻴﺤﻲ ﻣﺴﺒﺐ اﻳﻦ ﻋﺪﻡ ﺗﻮاﻓﻖ اﺳﺖ و ﻳﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﻭﺡ ﺧﺪاﻭﻧﺪ!
Armiya Poorang : برادر مانی نه آموزه های الهیاتی نه روح القدس عزیز بلکه کژ فهمی و پیروی کورکورانه از اشخاص یگانه انگاری چون یو پی سی و برانهام و آریوس و غیره و ذالک ... که هرگز نتونستن خدای تثلیث رو درک کنن و شروع به تولید الهیات و فلسفه دروغین و پوچ نمودن
Edwin Keshish Abnous : مانی جان، نکته همینجا است، نداشتن روح خدا و سوتفاهم هر دو یک مطلب را در اشتراک دارند، و آن تعریف نادرست از تثلیث است. اینکه تثلیث یعنی انجیل و انجیل یعنی تثلیث شکی در آن نیست. البته در مورد زندگی شخصی افراد نمی توان و نباید نادعادلانه قضاوت کرد. اما با وجود این، هر دو احتمال را نادیده انگاشتن، خوشباوری است
منبع : Edwin Keshish Abnous
زمانی که بهروز خانجانی از مفهوم واژگان در عرصه الهیات باخبر نباشند و معانی نادرستی را به واژگان در خصوص تثلیث الصاق نمود، حاصل کار و نتیجه تفکر او سه خدا باوری بود، باوری که کلیسا همیشه با آن به مبارزه پرداخته است. چنین سوتفاهمی هم در بین مسلمانانن در خصوص ایمان مسیحیان نیز وجود دارد.
مسیحیان آموزه تثلیث را به این خاطر ارائه دادند، چون با خدا زنده در سه بعد و شخص متمایز روبرو شدند و تجربه های منحصر بفردی داشتند.
در کنار این تجربه تازه، بنیاد ایمان آنها که بر وحدانیت خدا بود نیز برقرار بود، حال وظیفه مسیحیان که خدا را در پدر، و عیسی مسیح (پسر خدا) و روح القدس در روز پنطیکاست ملاقات کرده اند این است تا با وحدانیت خدا از پیش به آن معتقد بودند به مصالحه در آورند.
پرسش: آگر کسی این ملاقاتهای زنده و متمایز را نداشته باشد، آیا هرگز به فکر رفع چنین چالشی در جهت تعریف الهیات و تجربه روحانی خود خواهد بود؟
Cults Inourmidst : برادر حقيقتا كه اين فرقه علاوه بر انحرافات اساسي در اركان باورهاي كتاب مقدسي به شدت آسيبهاي جبران ناپذيري نيز بر بسياري از عزيزان وارد نموده اند كه به زودي در تاريخچه برانهاميستهاي ايراني با تمام جزئيات مفصلا توضيح خواهم داد
Mani Mohammadi : ﺁﻳﺎ ﻣﻲ ﺗﻮاﻥ اﻳﺸﺎﻥ ﺭا ﻣﺴﻴﺤﻲ ﻧﺎﻣﻴﺪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺗﺜﻠﻴﺚ ﺭا ﺑﺎﻭر ﻧﺪاﺭﻧﺪ? ﺁﻳﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﻋﺪﻡ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ اﺯ ﺩﺭﻙ ﺁﻣﻮﺯﻩ ﻫﺎﻱ اﻟﻬﻴﺎﺕ ﻣﺴﻴﺤﻲ ﻣﺴﺒﺐ اﻳﻦ ﻋﺪﻡ ﺗﻮاﻓﻖ اﺳﺖ و ﻳﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﻭﺡ ﺧﺪاﻭﻧﺪ!
Armiya Poorang : برادر مانی نه آموزه های الهیاتی نه روح القدس عزیز بلکه کژ فهمی و پیروی کورکورانه از اشخاص یگانه انگاری چون یو پی سی و برانهام و آریوس و غیره و ذالک ... که هرگز نتونستن خدای تثلیث رو درک کنن و شروع به تولید الهیات و فلسفه دروغین و پوچ نمودن
Edwin Keshish Abnous : مانی جان، نکته همینجا است، نداشتن روح خدا و سوتفاهم هر دو یک مطلب را در اشتراک دارند، و آن تعریف نادرست از تثلیث است. اینکه تثلیث یعنی انجیل و انجیل یعنی تثلیث شکی در آن نیست. البته در مورد زندگی شخصی افراد نمی توان و نباید نادعادلانه قضاوت کرد. اما با وجود این، هر دو احتمال را نادیده انگاشتن، خوشباوری است
منبع : Edwin Keshish Abnous
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر